سفارش تبلیغ
صبا ویژن


Aphrodite

Designer: Mohammad Theme

 

JoJo می گه : من بریتنی شماره 2 نیستم. اون یک رقاص بزرگ و من بلد نیستم برقصم . من بیشتر از یک خواننده ام.

برام خیلی جالبه که مردم در خیابان من رو می شناسند و دخترا نزدیکم می آیند و می گن : "دوست پسر من یک احمق واقعی بود و تو با آهنگات در این زمینه کمکم کردی که بشناسمش". من خوشحالم که می تونم مردم و با موزیک هایم کمک

کنم.این فرد کسی نیست جز "جوآن نوئل لوزکه" معروف به " JoJo" .  

نام کامل: جوآن نوئل لوزکه
تاریخ تولد: 20 دسامبر 1990
محل تولد: فاکسبرو - ایالت ما سا چوست

در اطراف بوستون در ایالت ماساچوست در آمریکا در اتاقی بزرگ شد که پر شده بود از آهنگ و موسیقی .

مادرش یک تکخوان کلیسا و همچنین گرداننده ی تئاتر موزیکال بود .JoJo از همون موقع تمایل خودش رو به یادگیری آوازهای روحانی و ملودیها را با نگاه کردن - گوش کردن و تمرین کردن از مادرش یاد می گرفت .

JoJo میگه : " من وقتی تنها دو سال داشتم - آهنگهای بچگانه می خواندم و تکرار می کردم " .

مادر و پدرش وقتی که تنها 5 سال داشت از هم جدا شدند و JoJo هم باید از یه جایی شروع می کرد و شاید شروع JoJo هم به زمانی برگرده که یک آگهی در روزنامه دید که که برای CBS-TV"s Kids Say the Darndest Things On The Road In Boston آزمایش هنرپیشگی می گرفتند . بیل کسبای مجری نمایش از JoJo خواست تا یک قطعه ی کوچکی بخونه . بعد از آن یک تلفن از نمایش اپرا وینفری خواستار دعوت JoJo و ظاهر شدن در یک نمایش شدند . و JoJo در موردش میگه : when it came to performing, I just had no fear و در همون موقع همه چیز شروع به اتفاق افتادن کرد .

زنگهایی از تهیه کنندگان و سازمان های برگزار کننده جشن به JoJo شروع شد و JoJo تمام آنها را قبول و انجام می داد . خواندن برای تیم بسکتبال بوستون و خواندن برای همایش ملی جمهوری ها از جمله اوناست .

اما مهمترینش مک دونالد 2001 بود که در تالار شهرداری نیویورک برگزار شد جایی که پس از خواندن آهنگش تمام تالار غرق در تشویق JoJo شدند . در سن 12 سالگی در سال 2003 در برنامه تلویزیونی " بیشترین استعداد بچه های آمریکا" ظاهر شد و بعد از آن به وینسنت هربرت تهیه کننده معروف و مالک Da Family Entertainment معرفی شد . JoJo ضبط اولین آلبوم خودش رو در نیویورک - میامی - لس آنجلس آغاز کرد و در نزدیکی تهیه کنندگان مشهوری همانند سولزهوک و کارلین ویتنی هاستون و کریگ دیوید و وینسنت هربرت دستینیز چایلد و تونی برکستون و مایک سیتی برندی و برایان مورگان SWV و The Underdog تیرز و رابان استادارد قرار داشت . JoJo می گه : کار کردن در این استودیو یک تجربه بزرگی برای من بود . هر کسی مانند یک تپش باورنکردنی بود .

و گذشت تا اینکه اولین آلبوم Jojo به بازار اومد . بر روی جلد آلبوم JoJo اسمش تنها به عنوان خواننده نبود بلکه بعضی از آهنگهاش رو هم خودش نوشته بود . در آلبومش 3 تا از آهنگهاش به نام های "Keep On Keepin" On" - " Yes Or No" و " Sunshine " هست که خودش اونا رو نوشته و بهترینش رو "Keep On Keepin" On" می دونه چون می گه که همش رو از ته دلم نوشتم . و ادامه می ده که داستان این آهنگش به گذشته خودش و مادرش بر می گرده. واقعا زندگیمون دشوار بود چون نسبت به مردم شهر درآمد پایینی داشتیم .

JoJo می گه من و مامانم در یک آپارتمان مخروبه یک خوابه و با درآمد ناچیزی زندگی می کردیم. و میگه که آهنگ " ادامه بده یا همون Keep On" رو به خاطر این نوشته که می دونسته که تنها یک راه داشته و اونم گذروندن اون دوران سخت بوده .

 

- دوست داره بیشتر لباسهای حومه شهری بپوشه .
- یک سگ به نام Sugar Pie داره .
- طرفدار تیم بسکتبال بوستون سلتیک هست .
- در سال 2005 امینم در آهنگ Ass Like That به JoJo اشاره کرده . ""I need a new boyfriend, hi my name is JoJo
- JoJo در سومین اپیزود سریال تلویزیونی " رویاهای آمریکایی " در نقش " لیندا رونستادت " با آهنگ "That"ll Be the Day"
- 3 تا از آهنگهاش در آمریکا بیرون داده نشد . " Butterflies " و" I Need To Know" و " Black And Forth " .
- شریک بودن در یک احترام گذاری برای از دست رفتگان در تسونامی آسیا در 2004 و طوفان کاترینا با نام : "حالا بیاین با هم باشیم"
- فست فود محلی مورد علاقش "Puffin"s Gourmet Cafe" هست .
- اون دوست های معروفی داره که همه با هم مثل یه فامیل هستند .
- وزیر دفاع دونالد رامسفلد - نائب رئیس جمهور دیک چینی و رئیس جمهور جورج بوش .
- JoJo از طرف First Lady Laura Bush برای اجرای برنامه کریسمس در واشینگتن 2004 درخواست شد .
- باند مورد علاقش " Queen " و " The Darkness " هست .
- پدر و مادرش از هم طلاق گرفتند و الان JoJo با مادرش در نیوجرسی و پدرش در نیو همفشایر زندگی می کنه .
- پیشنهاد شده برای Shark Tale و Zathura .
- در TRL آهنگ Leave 666 نام برده شد . چون در جدول در روز اول تا سوم در جایگاه ششم قرار گرفت .
- از تیمهای مورد علاقش New York Lake هست .
- JoJo عاشق زندگی شهری است .
- JoJo اولین تجربه KISS رو در سن6 سالگی با دوست پسرش آنتونی داشت .
- غذای موردعلاقه اش Mc Dinalds هست .
- JoJo هیچ خواهر و برادری نداره و تنها بهترین دوستش شالینا رو مثل خواهر خودش می دونه .
- JoJo عاشق J-Kwon هست و قصد داره یک آهنگ با اون ضبط کنه .

 

دیسکو گرافی :

- بیرون داده شده در 22 جوئن 2004 ( US ) .
- "Leave (Get Out)" US#12, US Top 40 Mainstream #1, UK#2
- "Baby It"s You" US#22 UK#8
- "Not that Kinda Girl "Failed to chart in US and UK

فیلمو گرافی :

2004 : TV American Dreams
2005 : All That TV
2005 : Romeo! TV
2005 : Skunked TV
2006 : Movie Aquamarine
2006 : R.V Movie

- ایفای نقش JoJo در فیلم سینمایی آکوئامارین
- Aquamarine 2006
- کارگردان : Elizabeth Allen
- تهیه کننده : Susan Cartsonis
- نویسنده : Alice Hoffman
- بازیگران : Sara Paxton - Emma Roberts - JoJo
- تهیه و پخش از فاکس قرن بیستم
- تاریخ اکران : 3 مارس 2006
- زبان : انگلیسی

صندوق پستی :

c/o Blackground Records
155 W 19th street
New York , NY 10011

مصاحبه :

?- نشونت چیه ؟
- فلک قوسی (کماندار) .

?- غذای مورد علاقه ات چیه؟
- عاشق MC DONALD و پای سیب ام .

?- واقعا اهل کجایی ؟
- فاکسبرو - ماساچوست - جنوب بوستون .

?- در حال حاضر کجا زندگی می کنی ؟
- نیو جرسی .

?- خواهر یا برادری داری ؟
- نه .

?- چه کسی بیشتر تو رو دعوت و ترغیب به موزیک می کرد ؟
- مادرم به طور جدی و پدرم هم به طور شوخی .

?- با آهنگهای چه خواننده ای بزرگ شدی ؟
- آرتا فرانکلین - اتا جیمز - ویتنی هیستون .

?- آلبوم تو با آلبومهای دیگر خواننده ها چه فرقی داره ؟
- در نوع آهنگها و چیدن آهنگها و اینکه سه تا از آهنگهام رو هم خودم نوشتم .

?- چند سالت بود وقتی که شروع به خوانندگی کردی؟
- 2 سالم بود .

??- با کدوم آهنگت بیشتر حال می کنی ؟
- Keep on , Keepin" on

??- خودت رو بیشتر با کدوم خواننده مقایسه می کنی ؟
- نمی دونم ، جون همیشه سعی کردم خودم باشی تا جایی که می تونم .

??- اگه بتونی یک جایی رو برای زندگی کردن انتخاب کنی - کجا رو انتخاب می کنی ؟
- شاید قلب بوستون . چون خیلی قشنگه .

??- تفریحات رو دوست داری چیکار کنی؟
- عاشق خرید - صحبت با دوستام و رفتن به سینما هستم .

??- وقتهای بیکاریت چطور ؟
- تکالیفم رو انجام می دم - به دوستام زنگ می زنم .

??- چه لباسهایی دوست داری بپوشی ؟
- Rocawear, Ecko Red, Baby Phat, Abercrombi

??- الان که معروف شدی هنوز محکم پای دوستات هستی ؟
- آره ، همیشه مشغول صحبت کردن با اونهام .

??- دوست داری با چه کسایی آهنگ بخونی ؟
- Kanye West, Missy Elliot, Bow Wow

??- بیشترین چیزی که بعد از معروفیتت خوشحالت می کنه چیه ؟
- آشنا شدن با مردم بیشتر و رفتن به جاهای مختلف .

??- آیا تا بحال برای خودت جلوی آیینه خوندی ؟
- آره هر جا که باشه .

??- حالا اولین کاری رو که می خوای به انجامش برسونی چیه ؟
- آلبومی درست کنم که مردم رو شامل خواهد شد .

??- اگه خواننده نبودی دوست داشتی چیکاره باشی ؟
- دوست داشتم تمام وقتم رو تو مدرسه بگذرونم - اما وقتی بزرگ شدم دوست دارم یک وکیل مدنی بشم .

??- می خوای به کجا مسافرت کنی؟
- به هر جا که ممکن باشه - می خوام همه چی رو ببینم .

??- خانوادت از اتفاقهایی که برات می افته چی فکر می کنند؟
- اونها خیلی خوشحالند که می بینند من خوشحالم و به اون چه که می خواستم رسیدم .

??- بهترین کاری که در یک بعدازظهر یکشنبه بارونی میشه انجام داد از نظرت چیه ؟
- رفتن به بوستون - رفتن به موزه - رفتن یه تئاتر و دیدن نمایش

??- چیز دیگه ای هست که دوست داری درباره شهر خودت بگی ؟
- استادیوم و خونه ای هست برای میهن پرستهای انگلیس جدید .



تعداد بازدید از این مطلب:
کلمات کلیدی:
نوشته شده در دوشنبه 88 فروردین 17ساعت 9:5 صبح توسط Aphrodite| |

اگر با هر عبارت کاملا موافق بودید، عدد 7
اگر نسبتا موافق بودید، عدد 6
اگر کمی موافق بودید، عدد 5
اگر زیاد مطمئن نبودید، عدد 4
اگر با آن کمی مخالف بودید، عدد 3
اگر نسبتا مخالف بودید، عدد 2
و اگر کاملا مخالف بودید، عدد 1 را جلو عبارت بنویسید.
حالا شروع کنید:
1. همیشه برای رسیدن به او خیلی عجله دارم.
2. او را خیلی جذاب می‌دانم.
3. او نسبت به بیشتر مردم، عیب‌های کمتری دارد.
4. برای او هر کاری که لازم باشد، انجام می‌دهم.
5. به نظر من او خیلی دلنشین است.
6. دوست دارم احساساتم را با او در میان بگذارم.
7. وقتی کاری را با هم انجام می‌دهیم، آن کار برایم خیلی خوشایند می‌شود.
8. دوست دارم که او حتما مال من باشد.
9. اگر اتفاقی برای او بیفتد، خیلی ناراحت می‌شوم.
10. خیلی وقت‌ها به او فکر می‌کنم.
11. این برایم خیلی مهم است که او به من علاقه داشته باشد.
12. وقتی با او هستم، کاملا خوشحالم.
13. برایم خیلی دشوار است که برای مدتی طولانی از او دور باشم.
14. واقعا خیلی به او علاقه دارم.
تفسیر آزمون
حالا عددهایی را که جلو هر عبارت گذاشته‌اید، با هم جمع بزنید. شمایی که بالای 89 نمره آورده‌اید، وضع‌تان خراب است: بدجوری عاشق شده‌اید و اگر صادقانه به سوالات پاسخ داده‌اید، در عشقتان هیچ شکی نمی‌توان کرد!
اگر نمره‌تان حول و حوش 78 تا 88 می‌چرخد، شما هم به احتمال خیلی زیاد، عاشق هستید و چیزی نمانده است که به بالای قله‌ی عشق برسید.
اما اگر نمره‌تان بین 68 تا 77 باشد، احتمال کمتری وجود دارد که عاشق باشید. کسانی هم که از 68 پایین‌تر آورده‌اند، بهتر است خودشان را گول نزنند. به احتمال زیاد، چندان عاشق نیستند. کسانی که از 58 پایین‌ترند هم که عمرا عاشق باشند! این گروه بهتر است پیشه‌ی دیگری برای خودشان دست‌وپا کنند و اسم احساسات رقیقشان را نگذارند عشق!


تعداد بازدید از این مطلب:
کلمات کلیدی:
نوشته شده در دوشنبه 87 اسفند 5ساعت 7:55 صبح توسط Aphrodite| |

در راستای پاسداشت فرهنگ و زبان فارسی" استفاده از واژه های بیگانه در

فهرست غذاخوریها ممنوع شد

. منوی زیر توسط کارشناسان در جهت هرگونه بیگانه زدایی و پاسداشت و اینها" جهت

استفاده در غذاخوری ها تهیه شده است :

. ساندویچ :

. دراز لذیذ

. ژامبون :

. لوح فشرده ی خوردنی در انواع مرغ و گوشت

. پیتزا :

. هماوردگاه پنیر و سبزی و مرغ و لوح فشرده!

. هات داگ :

. سگ داغ !

. سوسیس :

. آشغال گوشت فشرده

. سوسیس کوکتل :

. آشغال گوشت فشرده ی تپل !

. بیف استروگانف :

. این یکی راه ندارد" کلا باید از منوها حذفش کرد!

. همبرگر :

. هم گرده" هم خوشمزه!

 

. ب .



تعداد بازدید از این مطلب:
کلمات کلیدی:
نوشته شده در دوشنبه 87 آذر 18ساعت 9:9 صبح توسط Aphrodite| |

نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ . گفتا : علیک جانم
گفتم : کجا روی ؟ گفت والله خود ندانم
گفتم : بگیر فالی . گفتا : نمانده حالی
گفتم : چگونه ای ؟ گفت :در بند بی خیالی
گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟
گفتا که : می سرایم شعر سپید باری
گفتم : زدولت عشق گفتا که : کودتا شد
گفتم رقیب ! گفتا : او نیز کله پا شد
گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی ؟
گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم : بگو ز خالش ، آن خال آتش افروز ؟
گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز
گفتم : بگو ز مویش گفتا : که مش نموده
گفتم : بگو ز یارش گفتا : ولش نموده
گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟
گفتا : شدید گشته معتاد گرد وافیون
گفتم : کجاست جمشید ؟ جام جهان نمایش ؟
گفتا : خریده قسطی تلویزیون به جایش
گفتم : بگو ز ساقی حالا شده چه کاره ؟
گفتا : شدست منشی در دفتر اداره
گفتم : بگو ز زاهد آن رهنمای منزل
گفتا : که دست خود را بردار از سر دل
گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها
گفتا : آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم : بگو ز محمل یا از کجاوه یادی
گفتا : پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادی
گفتم : که قاصدت کو آن باد صبح شرقی
گفتا : که جای خود را داده به فاکس برقی
گفتم : بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا : به جای هدهد ، دیش است و ماهواره
گفتم : سلا م ا را باده صبا کجا برد ؟
گفتا : بلوکه کرده دیروز یا پریروز
گفتم : بگو ز مشک ، آهوی دشت زنگی
گفتا که : ادکلن شد ، در شیشه های رنگی
گفتم : سراغ داری ، میخانه ای حسابی
گفت : آنچه بوده از دم ، همه گشته کبابی
گفتم : بیا دو تایی لب تر کنیم پنهان
گفتا : نمی هراسی از چوب پاسبانان
گفتم : شراب نابی تو دست و پا نداری ؟
گفتا : که جایش دارم وافور با نگاری
گفتم بلند بوده موی تو آن زمانها
گفتا : به حبس بودم از ته زدند آنها
گفتم : شما و زندان حافظ ما رو گرفتی ؟
گفتا : ندیده بودم حالو به این خرفتی

تعداد بازدید از این مطلب:
کلمات کلیدی:
نوشته شده در شنبه 87 آبان 25ساعت 9:4 صبح توسط Aphrodite| |

قدیمی تر ها هر وقت با پدیده تازه یا رفتار اجتماعی جدیدی روبرو می شوند، با تعجب می گویند: دوره آخر زمان شده است.اما تغییرات سریع و چشم گیر دنیا طی چند دهه اخیر دیگر حتی فرصتی برای تعجب و اظهار نظر باقی نمی گذارد. در میان همه دستاوردهای علمی بشر ،پدیده اینترنت به دلیل فراگیر بودنش، یک گام از بقیه جلوتر است.

این www همه دنیا وعادتهای چند صد ساله بشر را بر هم زده است. از شیوه خرید از سوپر محله تا تغییرات قیمت بازار بورس همه و همه تحت تاثیر این پدیده مدرن قرار گرفته است. جوانان، نیازها و رفتارهای آنان هم از این تغییرات بی نصیب نمانده است. وجود اینترنت و امکانات پیشرفته آن تغییرات بسیار چشم گیری در عادتهای جوانان امروز به وجود آورده است.جوان امروز هم مانند جوانان نسل گذشته تشنه دانش،اطلاعات بیشتر و اتباطات گسترده تر است، اما شیوه متفاوتی برای کسب اطلاعات و ایجاد ارتباطات انتخاب کرده است. این نسل ترجیح می دهد به جای خواندن کتاب و نشریات از روشهای مدرن برای یادگیری استفاده کند. آنها حتی برخلاف جوانان دهه 60 و 70 به جای خیابانگردی و تجمع در پارکها ترجیح می دهند وبلاگ گردی کنند.اصطلاح وبلاگ گردی برای جوانان اینترنت باز اصطلاحی آشناست. اما معنی واقعی و درست وبلاگ چیست؟زهرا هادی ،کارشناس برنامه نویسی در پاسخ به این سوال می گوید:وبلاگها صفحات وبی هستند که بطور متناوب به روز می شوند و مطلبی که از همه جدید تر است بالاتر از مطالب قبلی قرار می گیرد. بعضی از وبلاگها فقط شامل تیتر و لینک هستند وبعضی از آنها مانند روزنامه ها هستند و ستونهای خبر، تحلیل ونظرات بازدید کنندگان را در خود جای داده اند، بعضی از آنها شخصی هستند و نویسنده مطالب و خاطرات خود را در وبلاگش می نویسد.وی در ادامه با اشاره به تفاوتهای وب سایت و وبلاگ می گوید: وبلاگ احتیاجی به یک وب مستر سنتی که از آن نگهداری کند ندارد. شما می توانید از هر نوع کامپیوتری برای ارایه مطالب در وبلاگ استفاده کنید و احتیاجی به کدنویسی ندارید.
مهندس هادی می گوید:خوانندگان مطالب شما می توانند در وبلاگ عضو شوند و مطالب تان را از طریق ایمیل دریافت کنند .همین طور می توانند نظراتشان را برایتان بنویسند. در یک وبلاگ می توانید موضوعی را به بحث گذاشته و از نظرات و اطلاعات سایرین استفاده کنید.پرشین بلاگ، تنها سرویس دهنده وبلاگهای فارسی در تعریف وبلاگ می نویسد: وبلاگ محیطی است که به شما امکان انتشار ایده ها ،افکار و دیدگاههای خود، همانند یک روزنامه نگار را می دهد. احتیاجی نیست که یک مقاله یا داستان طولانی بنویسید، بلکه یک وبلاگ نویس ذهنیات خود پیرامون مسایل مورد علاقه اش را ارایه می کند، بدون اینکه این ایده ها بطور کامل بررسی شده باشند یا از لحاظ دستوری و زیبایی جمله در حد عالی باشند.
پرشین بلاگ در ادامه تاکید می کند، عاملی که باعث محبوبیت و رشد سریع پدیده وبلاگ در میان کاربران شده است، راحتی استفاده از این ابزار است.به عقیده برخی جامعه شناسان ،علت دیگر محبوبیت وبلاگها این است که جوانان معمولا ترجیح می دهند آموزش و مهارتهای جدید را از راههای غیرسنتی به دست بیاورند و انجمنهای گفتگو و وبلاگها(با امکان درج نظرات خوانندگان)، محیط مناسبی برای پاسخگویی به این نیاز است.گفت وشنود یکی از نیازهای اصلی جوانان است و در دنیایی که فشار دادن یک دکمه دو سوی کره زمین را به هم وصل می کند، آنها در استفاده از این امکانات پیشگام هستند.دکتر محمدعلی الستی، جامعه شناس و استاد دانشگاه درباره علت گرایش شدید جوانان به وبلاگ نویسی و تبادل نظر در وبلاگها می گوید:یکی از دلایل استقبال جوانان ایرانی از وبلاگها ،محدودیت در ابراز عقیده به شیوه سنتی، وجود ملاحظات و قید و بندهای متعدد در اظهار نظر است.فرزندان ما در دوران کودکی وجوانی فرصت اظهار نظر وابراز عقیده نداشته اند و همیشه به بهانه غیر اخلاقی بودن، مغایرت با آداب معاشرت وعواقب پس از ابراز عقیده ،بچه ها را وادار به خود سانسوری کرده اند.این جامعه شناس معتقداست: نیاز جوانان به اظهار نظر یک نیاز تاریخی است و می بینیم که هر وقت فرصتی پیداشده این عقده وگره ناگشوده سرباز می کند.وی نوشتن بر روی دیوارها، باجه های تلفن ودستشوی ها را نمونه هایی از این عقده گشایی دانسته و می افزاید: حالا امکانات ارتباطی مدرن نظیر چت ، وبلاگ و ...یک مجرای جدید برای پاسخ به نیازی است که مدتها بدون پاسخ مانده است.در وبلاگها هر کس بدون آنکه شناخته شود،می تواند پیام بدهد واحساس خود را منتقل کند.دکتر الستی می گوید:کودکان و جوانان ما ارتباطات درست و موثری با والدین و مربیان خود ندارند، در نتیجه نیازهای ارتباطی خود را در جمع دوستان برطرف می کنند واین نوع ارتباط هم به دلیل توسعه یافته نبودن دارای ضعفهایی است که آن را به ضد ارتباط تبدیل می کند. دکتر الستی می گوید :وبلاگها به شکل صوری وغیر واقعی نیازهای جوانان را برطرف می کنند.ه گفته وی چت ووبلاگ دریچه ای برای جبران ضعفهای ارتباطی افراد است ونیاز تاریخی جامعه به ابراز عقیده را پاسخ می دهد.
این استاد دانشگاه درباره دور شدن وبلاگها از مسایل سیاسی می گوید:پشت سیاست ،اقتصاد وفرهنگ است .شرایط اقتصادی هر روز بحرانی تر می شود واز سوی دیگر عناصر فرهنگی که ما به جوان ارایه می دهیم ،پاسخگوی نیازها ی او نیست ،در نتیجه جوان از سیاست گریزان شده است.تعداد جوانانی که وقت خود را با وبگردی پر می کنند ،هر روز بیشتر می شود و در نتیجه مطالبی که در وبلاگها ارایه می شوند ،متنوع تر و جوان پسند تر می شود .
سادگی و راحتی کار با وبلاگها مضراتی هم به دنبال دارد.گاهی مطالب وبلاگها وموضوعات انجمنهای گفتگو به قدری سطحی است
که حتی برای وبگردهای بیکار هم جذابیتی ندارد .بسیاری از مطالب دهها بازدید کننده دارند اما هیچ کس اظهار نظری درباره آنها نکرده است .سارا دختر 17 ساله ای که از خوانندگان پر وپا قرص وبلاگهای فارسی زبان است ،می گوید: من چیزهای زیادی از وبلاگها یاد گرفته ام. حتی برای تحقیق درسی ام از راهنمایی ها و نظرات دوستان ایترنتی ام استفاده کرده ام، اما بعضی وقتها حرفهایی در وبلاگها نوشته می شود یا درباره مطالبی نظر خواهی می کنند که شرم آور است.زهرا هادی نیز می گوید:بعضی ها با سانسور در وبلاگها مخالف هستند. اما من فکر می کنم که سانسور باید باشد. چون هر کس می تواند، هر چیزی که دلش خواست بنویسد. مثلا چند وقت پیش یک نفر در وبلاگش در باره تاریخچه فحش های ایرانی مطلب نوشته بود و بازدید کنندگان هم جوابهای بدتری داده بودند. به گفته وی ،در برخی وبلاگها موضوعی به بحث گذاشته می شود اما اطلاعات افراد به قدری کم است که بحث به نتیجه مطلوبی نمی رسد و عملا کاربرد مفیدی ندارد.چت و وبلاگ نویسی در بهترین حالت و مفید ترین شکل خود، باز هم ارتباطی ناقص، محدود و ناپایدار است که ممکن است به دورشدن افراد ازجامعه و از دست رفتن ارتباطات موثر اجتماعی منجر شود.
در هر حال ،وبلاگها راه پر فراز ونشیب خود را طی می کنند و عملا هیچ فرد یا نهادی نمی تواند در حرکت آنها خللی ایجاد کند.شاید بهتر باشد به جای راه حلهای بی فایده و مقطعی نظیر فیلترینگ به راه حلهای اصولی وپایدار بیاندیشیم .




تعداد بازدید از این مطلب:
کلمات کلیدی:
نوشته شده در یکشنبه 87 آبان 19ساعت 11:55 صبح توسط Aphrodite| |




 



یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. یه پری مهربون یه دل کوچولو داشت. دلشو داد به کسی، برای همنفسی. اون آدم فرشته شد، دل پری کوچولو زودی به عشقش بسته شد. پریچه غصه نداشت، دستای اون فرشته پری رو با خودش برد، غصه ها رو جا گذاشت. پری هی صدا می زد : فرشته دوستت دارم، فرشته خندید و گفت من خودم یاری دارم. پریچه دلش گرفت، غصه باز ریخت تو دلش، طفلکی چاره نداشت، این شده بود مشکلش. پریچه پرک کشید، به همه پشت بوما دنبال جفتش سر کشید. یه پرنده یه جا بود، یه گوشه نشسته بود، دلش هم شکسته بود، پریچه رفت سراغش اما هنوزم به یاد فرشته بود. پرنده پری رو دید، دلشو بست به دلش، طفلکی باز پریچه این شده بود مشکلش. پریچه صدا می زد فرشته مهربونم، پرنده می گفت پری می خوام که با تو بمونم. فرشته اومد ولی پریچه رو دوست نداشت، پری هم تا اینو دید دلشو که مرده بود پیش پرنده جا گذاشت. شب و روز رفت و اومد، پریچه مرهم زخمای دل پرنده شد، اما اون پرنده نامهربون با دروغاش باعث آزار دل پریچه شد، طفلکی پری کوچولو داغ دلش باز تازه شد. فرشته باز از راه رسید، دستای پریچه رو محکم گرفت، پریچه آروم نشد دلش از غربت روزگار گرفت. فرشته موند با پری ولی هیچ وقت یارشو رها نکرد، یار اون فرشته  اما دیگه اون فرشته رو صدا نکرد، پری از غصه اون فرشته باز دلش گرفت. شب و روز رفت و اومد، پری عاشق شده بود، عاشق فرشته مهربونش، فرشته اما هنوزم نمی خواست باور کنه جون پری بسته شده بود به جونش. شب و روز رفت و اومد، فرشته رفتش سفر، طفلکی پری کوچولو یکی دو ماهی بی خبر، چشمای منتظرش خیره بودن همش به در. فرشته اومد ولی سراغ پری نرفت، طفلکی پری دلش این دفعه راست راستی شکست. فرشته رفت و نگفت چرا می ره، طفلکی پری دلش این دفعه راست راستی شکست  پری هی گریه می کرد، پری هی غصه می خورد، باز دلش گرفته بود. چشمای منتظرش خیره به در، اما از فرشته باز نبود خبر. یه روزی از آسمون، یه فرشته پرکشید، لب پشت بوم نشست، گریه پری رو دید، زود اومد پیش پری، گل های اشکش رو چید، دستای پریچه رو محکم گرفت، اونو تو آغوش کشید، گفت پری غصه نخور، من دلم پیش توئه، گفت پری نفس بکش، زندگیم از شوق نفس های توئه، دنیای رنگی من تو شهر چشمای توئه، اونی که مستم می کنه می نیست، موهای توئه. پری باز آروم گرفت، روزای خوب و قشنگ زندگیش باز جون گرفت. . .


ولی خوب فرشته ها از ما جدان، دنیاشون یه دنیای دیگه ست آخه، دل می دن، دل می برن، ولی آه . . . چه فایده؟! هر کدوم یاری دارن، دلبر و دلداری دارن، یه روزی باید برن. . .


یه شبی پری کوچولو، زیر سقف آسمون نشسته بود، باز دلش شکسته بود، باز دوباره خسته بود، همه درهای عالم انگاری باز بسته بود. داشت کتاب زندگیش رو دوباره ورق می زد. گفت خدای مهربون، خالق هفت آسمون، چرا هی فرشته ها رو می ذاری تو راهمون؟ دل ما رو می برن، بعد می گی پری کوچولو وایستا کنار، فرشته ها باید برن، یارشون تو آسمون منتظرن. پس دل ما چی می شه؟ پس یار ما کدومه؟ خدا گفت : . . . ، تا اومد چیزی بگه، یه پرنده پر کشید، کنار پری نشست، بال هاشو رو صورت پری کشید، پری هم چشماشو بست، این دفعه هیچی ندید. . . ولی اون پرنده پر نزد بره، پری هم که اینو دید چشماشو باز کرد دوباره، با پرنده پرکشید


طفلکی پری کوچولو، غصه هاش پایون نداشت. دل تنهاش پر درد بود انگاری درمون نداشت. اون از اون فرشته که گذاشت و رفت، اون از اون پرنده نامهربون که دل شکست، اون یکی فرشته هم که یار ما نبود دیگه، اون یکی پرنده هم مثل پرنده دیگه، دل شکست، پر شکست، شیشه شکست، پری هم چاره نداشت، عهد رو شکست. بعد چند وقت اون فرشته ای که رفته بود سفر، پری کوچولو رو گذاشته بودش بی خبر، دوباره از راه رسید. گل های اشک چشم پری رو چید. پری جون غصه نداشت، دیگه هیچی نمی خواست آخه دوتا فرشته داشت.


اما گفتم انگاری غصه هاش پایون نداشت. تا می خواست آروم بشه، دوباره یه غصه ای باز توی قصه اش پا می ذاشت. این دفعه نوبت اون یکی فرشته بود آخه، که جدا شه از پری. روزای خوب پری، زودی رفتن ددری. یار اون فرشته اومد که فرشته رو بگیره از پری.


 






طفلکی دل پری اما اون فرشته باز موند با پری. روزای خوب پری، همونا که رفته بودن ددری، اومدن باز انگاری. شب و روز رفت و اومد، پری با فرشته هاش غصه نداشت. دستاشو رو به آسمون گرفت، چشماشو رو هم گذاشت، گفت خدای مهربون، خالق هفت آسمون، نگیری فرشته هارو ازمون، که جونم بسته شده به عشقشون. شب و روز رفت و اومد، یه شب از شبای سرد پائیزی، که دل پری کمی گرفته بود، همونطور که خسته بود، چشمای گریونشو باز بسته بود، یکی از فرشته ها از راه اومد، (همون که یارش می خواست بگیره اونو از پری، اما اون موند با پری)، پری رو صدا می زد. دلش انگار بدجوری گرفته بود، آخه یارش بال هاشو شکسته بود. صورتش غرق به خون، دل تنهاش نیمه جون، دیگه پر کشیده بود از آشیون. پری باز دلش شکست، اونو تو آغوش کشید، گل های اشکش رو چید، رو موهاش دست نوازشی کشید، آرومش کرد یه کمی. شب و روز رفت و اومد، چند روزی همونطوری گذشته بود، اما خوب فرشته که تنها نبود. پری تنهاش نمی ذاشت، تا دلش غمگین می شد، پری پر می زد براش. چند روز دیگه گذشت، پری خسته از بدی روزگار، غمگین و خسته و زار، با چشمای گریون چون ابر بهار، یه گوشه تنها نشست، دلش اما دنبال شونه ای مهربون می گشت، تا یه کم گریه کنه، تا نذاره بیش از این غم تو دلش رخنه کنه. اما هیچ کسی نبود، پری هم که تنها بود، سر به دیواری گذاشت، رد پای اشکاش رو به روی دیوار جا گذاشت


دیگه اون فرشته که یه روزی اومد از سفر پری رو دوستش نداشت، به پری دروغ می گفت، پری هم رفت و اونو تنها گذاشت.


دیگه موندش یه فرشته یه پری. اما وای، طفلکی دل پری. آخه اون فرشته که اصلاً مال پری نبود، رو پیشونی پری نوشته بود: تنهایی یار توئه مونس و غمخوار توئه، به جز اون یاری نگیر، دلبر و دلداری نگیر، هر کسی یه روز می یاد یه روز می ره، باز تو تنها می شی قلبت می گیره. ای پری تنها بمون تا آخر غصه ما، بذار تا رها باشن فرشته ها، هر کجا می خوان برن، می دونی که یارشون منتظرن. طفلکی پری کوچولو نمی دونست چی کار کنه، این یکی فرشتشم رها کنه، یا بشینه و فقط نگاه کنه. خیلی فکر کرد با خودش، گفت می رم تنها می شم، از فرشته جدا می شم، اما باز کنار نیومد با دلش. گفت خدای مهربون، خالق هفت آسمون، می سپریم به تو دل کوچیکمون، تو خودت خوب می دونی چی کار کنی، تا دل هامون رو ز غم رها کنی.


پری جون آروم گرفت، رفت و یه گوشه نشست، گل امیّد باز تو قلبش جون گرفت. گفت خدایا راضیم هر چی بگی 






 پری تنها یه گوشه نشسته بود، پری جز فرشته هیچ کس رو نداشت، قلبش از غصه تنهایی اون شکسته بود، آخه یار اون فرشته هم گذاشته بود و رفته بود. رفته بود یه جای دور، اونجا که ستاره هاش نداره نور. آره یارش رفت دیگه تا همیشه، انگاری خبر نداشت آخر قصه چی می شه. . .


دیگه اون فرشته هم یاری نداشت. . .


آخر قصه ما موند یه فرشته یه پری. فرشته گفت به پری: پری انگار این روزا تنها تری. گفت پری یارم می شی؟ همدم و غمخوارم می شی؟ پری گفت بیا با هم پر بکشیم، به دیار آرزوها دوباره سر بکشیم. بیا تا بهت بگم تو آرزوی من بودی، تو دیار آرزو تنها تو یار من بودی. پری گفت یارت می شم فرشته مهربونم، فرشته گفت به پری همیشه با تو می مونم. . .


آره اینجا آخر قصه ماست، فرقی هم نمی کنه دروغ یا راست. بعضیا می گن که عشق تو قصه هاست، بعضیا می گن همینجا پیش ماست، اما خوب راز پری پیش خداست، اون خودش خوب می دونه پری قصه من کیه، کجاست. آره اینجا آخر قصه ماست. . . اما پیوند فرشته با پری، باز خودش یه ماجراست. شایدم اینجا تازه اول قصه ماست. . . !



تعداد بازدید از این مطلب:
کلمات کلیدی:
نوشته شده در شنبه 87 تیر 29ساعت 10:18 عصر توسط Aphrodite| |

<      1   2      

Design By : Theam.TK